دوكوهه مغموم مباش كه ياران آخرالزماني ات از راه مي رسند...
دوكوهه مغموم مباش كه ياران آخرالزماني ات از راه مي رسند…
* اگر بخواهم از دو كوهه بگويم پادگانيست كه قبل از انقلاب در مالكيت ارتش بود. بعد از آغاز جنگ فرمانده تيپ محمدرسول ا… حاج محمد متوسليان آن را به مدت 72 ساعت جهت اسكان و آمادهسازي نيروها امانت گرفت، و اكنون پس از 28 سال هم چنان محلي است جهت حمله و نه حمله به دشمن برون بلكه، به دشمن درون و نفس سركش و بدان تا عاشقي در جهان هست دو كوهه همان دوكوههي 59 تا 67 است.
* اي دوكوهه، تو را با خدا چه عهدي بود كه از اين كرامت برخوردار شدي و خاك زمين تو سجدهگاه ياران خميني شد؟ و حال چه ميكني در فراق پيشانيهايشان كه سبب متصل ارض و سماء بود و آن نجواهاي عاشقانه؟
* حسينيهي حاج همت قلب دوكوهه است. حيات دوكوهه از اين جا آغاز ميشد و به همين جا باز ميگشت. دوكوهه قطعهاي از خاك كربلا است، اما در اين ميان حسينيه را قدري ديگر است. كسي ميگفت: كاش حسينيه را زباني بود،تا با ما بگويد از آن سري كه ميان او و كربلاست. گفتم حسينيه را آن زبان است، كو محرم اسرار؟
* دوكوهه خاك و آب و درو ديوارهايش، همهي وجودش با شهداء آن همه انس داشته است كه اكنون در اين روزهاي تنهايي جايي مغمومتر از آن نمييابي. دوكوهه مغموم است و دلتنگ ياران عاشورايي خويش است.
* اين ساختمانهاي خالي حكايتي هستند براي خودشان. گوشات را روي ديوار هر كدام بگذاري، چيزي تازه ميشنوي. يكي روضه قاسم ميخواند، آن يكي روضهي علي اكبر… ، اين جا ديوارها هنوز زخم اند.
* دوكوهه را با شبهايش ميشناسند. دلت ميخواهد توي تاريكي شب لابهلاي اين ساختمانها پيچ و تاب بخوري، بروي، بياي و در اين رفتن و آمدنها، بعضي حقايق دستگيرت شود.
* يكي از بسيجيها روي يكي از ديوارها نوشته:
«اي كساني كه بعداً به اين ساختمان ها ميآييد. تو را به خدا با وضو وارد شويد».
توقع ندارم الان همه چيز را بفهمي، فقط جرقهاي از دو كوهه بنوش، و مانند رزمندگان در دوكوهه آماده شد راي عمليات.
هنوز معلوم نيست كه تو كجا به معراج ميروي. فكه ـ هويزه ـ طلائيه ـ دهلاويه …