حيدر جبهه ها:
26 بهمن 1391 توسط خادمه الرضا
دانشجوي مهندسي برق دانشگاه علم و صنعت باشي و بر وي زير رگبار گلوله، عجيب نيست؟! آدم بايد خيلي دل شير داشته باشد كه همه چيز را ول كن و بزند به بيابان و ميان بسيجي هاي خاكي.
حاج احمد متوسليان را مي گويم: فرمانده لشگر 27 محمد رسول (صلي الله و عليه و اله)يادم نميره. شب ما را توي ميدان صبحگاه در دو كوهه جمع كرد. به خط شديم. گفت: حالا تا پانصد مي شمرم. سينه خيز بريد. ديشب كه شناسايي رفته بوديم. شمرديم بايد همين قدر بريد تا از ديد دشمن خارج شيد.»