آسمون دوم: دوكوهه
26 بهمن 1391 توسط خادمه الرضا
آخرين ايستگاه قطار همين جا بود، دو كوهه.
بچه ها از همين جا به مناطق مختلف اعزام مي شدند. دو كوهه، نا آشناي همه رزمنده هاست.
همه بودند اصفهاني، اراكي، همداني، خراساني،… گاهي كه برنامه چند عمليات ريخته مي شد، دو كوهه پُر از نيرو مي شد. بعضي از تابلوهاي گردان ها رو هنوز بر نداشته اند. حمزه، كميل، ميثم، سلمان، مالك، عمار، ابوذر،…دو كوهه رفتي حتماً يه سر به حسينه حاج همت بزن.
مي بيني كه دو كوهه را غم گرفته، ولي بهش بگو دو كوهه مغموم نباش كه ياران آخر الزماني ات از راه مي رسند…»
راستي داشت يادم مي رفت! يكي از بسيجي ها روي يكي از ديوارها نوشته:
«اي كساني كه بعداً در اين ساختمان ها مي آييد:
تو را به خدابا وضو وارد شويد.»